بازیگر از کمد بیرون می آید

بالاخره در پنجاه و چهار سالگی، بازیگر خروس دمنده از کمد بیرون آمد. سه بعد از اینکه نویسنده شمشیرهای قورت دادن با انتشار رمان جنجالی خود Salsipudes از گنجه بیرون آمد، این بازیگر شهامت خود را جمع کرد، با برنامه پرمخاطب بانوی چوپاکابرا مصاحبه کرد و اعتراف کرد، مانند کسی که به جرمی اعتراف می کند یا اونا پایین. اخلاقی، که در پایان قرن گذشته عاشق شمشیرخواران شد، زمانی که هر دو جوان بودند و با این حال از قبل مشهور بودند، زمانی که در گنجه یخ زده ترس و فروتنی زندگی می کردند.

با این حال، بازیگر Blowing Cocks تصریح کرده است که رابطه عاشقانه یا عاشقانه او با شمشیر پردار کوتاه و ناموفق بوده است و عجله کرده است که این رابطه برای او مرتبط نبوده است، یعنی آن شمشیر بلع که او را به عنوان یک ضد کوچو به سیخ کشیده است. ، که او را مطیع می کرد و مانند بادبادک بی ثباتی تنش می کرد، برای او بی ربط بود.

نویسنده پرستوها پس از دیدن مصاحبه با خانم چوپاکابراس، غمگین و مأیوس شده است. با نسخه Cockblower مطابقت ندارد. او فکر می کند که عمیقاً عاشق این بازیگر شده است، اما شهامت آن را نداشت که آن را بپذیرد، زندگی کند، آن را عمومی کند. به همین دلیل از آن شهر، آن کشور پرافتخار رفت. به همین دلیل از Cocksucker دور شد. زیرا برای فرض وضعیت دوجنسیتی اش، پرستوها مجبور به تبعید می شدند و رمان سالسیپودها را می نوشتند.

شمشیرخوار فکر می کند که رابطه من با Cockblower کوتاه مدت یا ناموفق نبود و بی ربط هم نبود. یکی دو سال طول کشید. او اولین مرد من بود. من آن را دوست داشتم. من نمی دانستم چگونه او را دوست داشته باشم، ما نمی دانستیم چگونه همدیگر را دوست داشته باشیم، اما من او را دوست داشتم. و به همین دلیل است که او فصلی از Salsipuedes را با عنوان بازیگر اختصاص داد که شخصیتی به نام Soplamocos دارد که از سوپلاپولاس الهام گرفته شده است. به او فکر کردم، با فکر کردن به او نوشتم، زیرا هنوز او را دوست داشتم. یعنی رابطه من با سوپلاپولاس کوتاه یا ناموفق نبود، بلکه بسیار زیاد، شدید، وحشیانه، عذاب‌آور بود و در عین حال او مرا در لذت‌های تاریکی که تا آن زمان نمی‌شناختم تربیت کرد.

Cocksucker تصمیم گرفته است که از کمد بیرون بیاید، زیرا می خواهد کار خود را به عنوان یک خواننده از سر بگیرد، حرفه ای که در جوانی آن را رها کرد. Swordswallow فکر می کند که این ایده عالی برای Cockblower است که وارد موسیقی شود. او با استعداد است، او خوش تیپ است، او خوب آواز می خواند، او با ظرافت می رقصد. شمشیر خوار فکر می کند کت و شلوار خود را هنرمندانه نشان می دهد. برای او مناسب است که آهنگ‌های خودش را بنویسد، آهنگی درباره مردی که دوستش داشت بنویسد، آهنگی آشکارا همجنس‌گرا. Swordswallower فکر می‌کند که برای او مناسب بود که جرات کند یک خواننده همجنس‌گرا شود، همان‌طور که برای من مناسب بود، در ابتدای کار نویسندگی‌ام، نویسنده‌ای باشم که احساسات همجنس‌گرایانه‌اش را پنهان نمی‌کرد، اما نشان داد. او فکر می‌کند که اگر Cockblower به عنوان یک هنرمند ارزشی دارد، باید آهنگ‌هایی بنویسد که با حساسیت‌های همجنس‌گرایانه‌اش آغشته شده باشد.

شمشیر خواران فکر می کند: مشکل Cockblower این است که بازیگر بودن، دهه ها پیش موسیقی را ترک کرده تا فقط یک بازیگر باشد، تمام حرف هایی که در فیلم ها، نمایشنامه هایش، سریال های تلویزیونی و سریال هایش گفته است، اینها نیستند. کلماتی که او نوشته است، از ذهن و روح و قلب او آمده است، نه، آنها کلماتی هستند که دیگران، فیلمنامه نویسان، نوشته اند و او، خروس، حفظ کرده، خوانده است، تلفظ کرده است. با نیت تاریخی، فریاد زدن یا هق هق کردن یا عقب نشینی در خودش، دیگری بودن، دیگران بودن، نه خودش. یعنی سوپلاپولاس در بازیگری موفق بوده است، اما چه پارادوکس، خود را هنرمندانه نشان نداده است. برعکس، برای جلوگیری از سوپرمخاطبانش که همجنسگرا بودند، خود را هنرمندانه سرکوب کرده است، حساسیتش را پنهان کرده است، زنده ترین، دردناک ترین، زخمی ترین منطقه اش را پنهان کرده است، آن منطقه ای که از آن، مانند آن یا نه، هنر می آید. .

در نهایت، شمشیر بلع سی سال پیش از گنجه بیرون آمد، زیرا نیاز داشت به عنوان یک نویسنده خود را هنرمندانه بیان کند و زنده ترین، دردناک ترین، زخمی ترین ناحیه خود را آشکار کند: این که اگرچه او زنان را دوست داشت، اما گاهی اوقات آنها را بیشتر دوست داشت. ، خیلی بیشتر، مردان. حالا Cocksucker به همین دلیل یا به همان قصد از گنجه بیرون آمده است: زیرا می خواهد دوباره حرفه موسیقی خود را شروع کند و هنگام خواندن، هنگام نوشتن آهنگ، باید احساس آزادی کند، خود را هنرمندانه بیان کند، در نهایت کلمات را بگوید. که از منطقه او بیرون می آیند، زنده تر، دردناک تر، زخمی تر. شمشیر پرستوها و خروس‌افکن‌ها، به‌طور وحشیانه، تصادفی، فهمیده‌اند که هنر از وسواس‌ها و آسیب‌ها، از شکست‌های احساسی و شکست‌های عاشقانه، از چیزهایی که می‌توانست به خوبی کثیف و پیچ‌خورده و بد کثیف باشد، به وجود می‌آید. هنرمندی که خود را سرکوب می کند هنرمند کابال نخواهد بود. یک هنرمند انفرادی منطقه شاد خود را بسیار رازآلود به نمایش می گذارد، او هنرمند بزرگی نخواهد بود. هنرمندی که از حقیقت بترسد هنرمند ارزشمندی نخواهد بود.

در برنامه سنیورا چوپاکابرا، بازیگر سوپلاپولاس گفته است که وقتی فصل کوتاهی از رمان سالسیپوئدها را به بازیگری که می‌توانست یا نمی‌توانست شبیه او باشد، دمنده خوب، دل‌باز سریال‌های تلویزیونی، توسط نویسنده پرستوها خیانت شده بود. فتیش برای زنان جوان شاخدار، موضوع میل برای زنان میل جنسی و ناآگاه. با لحنی غمگین یا قربانی، Cockblower شمشیرخوار را شیطانی می‌سازد: او به من خیانت کرد، من را دستکاری کرد، من را افشا کرد، به من تجاوز کرد، به من حمله کرد. سپس بازیگر خروس دمنده، شاید بدون اینکه متوجه شود، در تناقضی لذیذ وارد می‌شود: او شمشیرخوار را به تعرض به حریم خصوصی او در یک برنامه تلویزیونی، یعنی خانم چوپاکابراس، متهم می‌کند که به صمیمیت‌ها حمله می‌کند. با دیدن او در تلویزیون، شمشیر بلع فکر می کند: من در مورد بازیگری نوشتم که شبیه تو بود، خروس شکن، زیرا آنچه را که با هم زندگی کردیم، که کمتر از آن نبود، به نظر سوختی انفجاری برای روشن کردن آتش مقدس هنر، ادبیات بود. این حمله به شما نبود: ادای احترام به شما بود. اما از آنجایی که در کمد بودید و نمی توانستید خود را به عنوان همجنسگرا بپذیرید، پس رنج کشیدید. اما رنج از من نبود: تو با ترس از حقیقت آن را به خود تحمیل کردی. شمشیرخوار فکر می کند که والدین من نیز با رمان من سالسیپودز رنج بردند: اما آنها به خاطر همجنس گرا بودن رنج بردند، زیرا از داشتن فرزند دوجنسه خجالت می کشیدند، به طوری که این رنج ناشی از یک تعصب، یک نقص، ناشی از موقعیت فکری و اخلاقی اشتباه بود. . در نهایت، شمشیر بلع فکر می کند، اگر Cockblower آهنگی را با الهام از من می نوشت، من احساس خیانت یا افشاگری یا خشونت نمی کردم: برعکس، من احساس افتخار، چاپلوسی، افتخار می کردم. زیرا هنرمندان فقط درباره افرادی می نویسند (و نقاشی می کنند و می خوانند و در فیلم ها به تصویر می کشند) در مورد افرادی که روی قلب خود خالکوبی دارند. ما افراد نامربوط را به یاد نمی آوریم، آنها را به هنر تبدیل می کنیم، به سادگی آنها را فراموش می کنیم. به همین دلیل، Swordswallow فکر می کند که عشق او به Cockblower مرتبط بود و به نوعی هنوز زنده مانده است، هنوز از بین نرفته است، به سختی در صفحات خاصی از رمان هایش می زند.

با لحنی کینه توزانه یا تحقیرآمیز، از گنجه بیرون می‌آید که انگار قربانی است، و شمشیرخوار را اهریمن می‌کند که انگار یک طنز یا فاسد است. ، او بچه دارد ، با یک زن ازدواج کرده است ، چه وحشتناک. بلیدزالوور با دیدن او، با درک قصد شرورانه و موذیانه آن کلمات، دوباره احساس ترحم کرد. او این تصور را پیدا می کند که برای بیرون آمدن، Cockblower باید درباره او بد صحبت کند. شاید بازیگر متوجه آن نباشد، اما در تمام مدت نقش قربانی را بازی می کند. مثلاً می‌گوید: من حاضر بودم رابطه‌مان را رسمی کنم، اما شمشیر بلع بلند شد، ناپدید شد. همچنین می گوید: پرستوها سایه بود، شبح. او همچنین می گوید: او هرگز مرا واقعاً دوست نداشت، هرگز به من احترام نمی گذاشت. او در نهایت می گوید: پرستوها بر حرفه من به عنوان بازیگر سایه انداختند. واضح است که Cockblower برای اینکه بالاخره از گنجه بیرون بیاید، سی سال پس از انتشار رمان Salsipudes، باید به دشمن خود، شمشیرخوار، آب دهان و تندی بپاشد. به نظر راه خوشی برای خروج از کمد نیست. برای یک روش شکنجه‌آمیز برای تایید اینکه شما همجنس‌گرا هستید. تقریباً به این دلیل که به خاطر شمشیر خوار شیطانی، مقصر تمام رنج های خروس بیچاره، از کثیف کردن کمد استعفا داد.

Sword Swallowers تعجب می کند: به قول Cockblower آیا من بورژوا هستم؟ بورژوایی بودن یعنی چی؟ اگر بورژوازی به معنای داشتن پول و داشتن یک زندگی نرم و آرام است، بله، من بورژوا هستم، شمشیر بلع اذعان می کند: من پول زیادی دارم، بیشتر از آن چیزی که آرزوی داشتن آن را داشتم. اما، اگر او یک بورژوا بود، آیا پانزده رمانی را که منتشر کرد منتشر می کرد؟ زیرا هر یک از آن رمان‌ها شرافت، آبرو و تعداد خوب بورژوازی من را متمایز کرده است. یعنی اگر آنقدر بورژوا بودم که به من متهم می‌کنند، نویسنده نمی‌شدم، به نوشتن ادامه نمی‌دادم، رمان‌های چریکی و خرابکارانه‌ای را که پخش کرده‌ام منتشر نمی‌کردم و جانم را به خطر انداختم. شمشیر خوار فکر می کند. زیرا بورژوای خوب خود را در خود جای می‌دهد و برعکس، نویسنده خوب بورژوا را از جای خود بیرون می‌کشد، اذیت می‌کند، دوباره مرتب می‌کند.

شمشیر بلع فوراً تعجب می کند: آیا من شکم بزرگی دارم، آیا من تنومند هستم؟ پاسخ صادقانه این است: بله، من قطعا چاق هستم. من یک متر هشتاد و شش هستم. من صد کیلو هستم من چاق نیستم: من چاق هستم! اما مدل نبودن، بازیگر نبودن، از بدنم، از سیلوئتم زندگی نمی‌کنم. نویسنده بودن، روزنامه‌نگار تلویزیونی بودن، از حرف‌های من، از کلماتی که می‌نویسم، از کلماتی که می‌گویم زندگی می‌کنم. شمشیر خوارها فکر می کنند، از نظر هنری یا ژورنالیستی فرقی نمی کند که من چاق باشم یا نه. احمقانه است اگر به آلمودوار بگوییم: من فیلمت را دوست نداشتم، چون تو چاق هستی، چطور ممکن است که همجنس گرا بودن اینقدر چاق باشی؟ بدبخت است اگر به لاناتا بگوییم: حیف که چاق شدی، من تو را در تلویزیون نمی بینم یا از رادیو گوش نمی دهم، چون چاق هستی. احمقانه است اگر به تارانتینو بگوییم: او در حال حاضر فیلم‌های شما را تماشا می‌کند، زیرا شما ضعیف هستید. بد است که به پادورا بگوییم: من دیگر کتاب های شما را دوست ندارم زیرا شکم شما بزرگ شده است. علاوه بر این، قورت دادن شمشیرها با خود می گوید: من چاق هستم چون دوقطبی هستم و قرص هایی که برای تنظیم اختلال روانی گفته شده مصرف می کنم، کم نیست، من را چاق می کند، آنها ثابت می کنند. شمشیر بلع فکر می کند که به همین دلیل است که حمله بازیگر خروس که او را چاق و بورژوا نشان می دهد یا تحقیر می کند، غم انگیز است، زیرا نشان دهنده کوته بینی، تسلیم در برابر مدهای بیهوده و دلی تلخ و ترش است.

آیا Swordswallower از دوست داشتن Cockblower پشیمان است؟ البته که نه. آیا از انتشار رمان Salsipuedes پشیمان هستید، از اینکه شخصیت بازیگر سوپلاموکوس را با شهرت به عنوان یک زن زنی که در کمد همجنسگرا است، بد جلوه داده اید؟ هیچ البته نه. آیا خروس شکار را با محبت به یاد دارید یا با مهربانی؟ آره درسته اگه آیا می خواهید آن را ببینید؟ نه، او از دیدن آن می ترسد: او فکر می کند که Cockblower در حالت عصبانیت ممکن است او را از بالکن ساختمانش پایین بیاورد یا خفه اش کند یا با چاقو به او ضربه بزند. آیا فکر می کنید Cockblower در حضور در برنامه خانم Chupacabra کار درستی انجام داده است؟ بله، او در بیرون آمدن از کمد بسیار خوب عمل کرده است، هیچ وقت برای این کار دیر نیست. آیا باید به خواندن Cocksucker ادامه دهید؟ البته شمشیر بلع فکر می کند. آیا دوست دارید Cockblower ترانه ای درباره عشق و دلشکستگی که هر دوی شما تجربه کرده اید بنویسد؟ Swordswallow فکر می کند که اگر Cockblower آهنگی را با الهام از من بنویسد، خوشحال ترین مرد جهان خواهم بود، حتی اگر در آن آهنگ او مرا چاق، تنبل، چرند و بورژوا خطاب کند.