اینها نشانه هایی هستند که باید بدانید آیا در یک رابطه سمی هستید یا خیر

مهمترین چیز ابتدا این است که یک رابطه عادی را بشناسید زیرا در بیشتر زوج ها به خوبی نمی دانید. خوب، در موقعیت‌های متعدد زندگی شک و تردید به وجود می‌آید که طبیعی است "آیا خیلی دور می‌روم؟ آیا آن را درست انجام می‌دهم؟ آیا آنچه فکر می‌کنم، چیزی است که می‌خواهم...؟" تردیدها و خطاهای رفتاری نه تنها در یک رابطه و همزیستی، بلکه در سطح فردی در زندگی روزمره ما نیز رخ می دهد. به من نگویید که در بسیاری از مواقع در زندگی خود، به خصوص اگر حساسیت خاصی دارید (سرماخوردگی ها هیچ، نگرانی صفر)، از درون در مورد تصمیم، عقیده ای که می خواهید بگیرید، شک نکرده اید، فکر می کنید که چه چیزی دیگران در زندگی شما انجام می دهند.

اما در یک زن و شوهر، ندانستن خوب چیزی که طبیعی است، ایده آل، حداقل، می تواند ما را وادار کند از محدودیت های رفتاری عبور کنیم و/یا قبول کنیم که آنها با ما از آنها عبور کنند، آنها را نسبی کنند، و این نسبی سازی بیش از هر چیز انجام می شود. دو دلیل، یا به خاطر چیزی که من می گویم، ندانستن حدود عادی بودن خیلی خوب ("من خیلی خوب نمی دانم که آیا کاری که با من می کند طبیعی است یا من آن را به شکلی اغراق آمیز می بینم") و دیگری دلیل نسبی شدن غرق شدن و تسلیم شدن توسط یک وابستگی عاطفی است که در آن هر چیزی که فکر می کنید "تغییر خواهد کرد، موقتی است، به دلیل خستگی آنهاست، این است که آنها شخصیت زیادی دارند، به من می گویند زیرا اهمیت می دهند..."

من که در مورد شهود باشکوه زیاد صحبت می کنم، اگر اتفاقی که در یک لحظه روی می دهد همیشه وجود دارد، روشی برای نزدیک شدن به دیگری به ما، رفتار دیگری نسبت به ما، اگر هر اتفاقی در درون ناخوشایند ایجاد کند و به وجود بیاید. ما با ناراحتی، شهودی در کار وجود دارد، که ما را در این واقعیت قرار می دهد که آنچه اتفاق می افتد نباید چنین باشد. "بدن، خوشبختانه، به خودی خود، بدون اینکه شما در مورد آن فکر کنید، صحبت می کند" و این شهود است، "کسی که بدون منطق شما برای شما فکر می کند یا احساس می کند."

بسیاری می پرسند: "و چه چیزی در یک زوج طبیعی است؟" می توانید دعوا کنید، مشکل داشته باشید، با هم صحبت نکنید، عصبانی شوید و از آنجا چه چیزی بیرون می آید؟ ....خب بله و خیر و اگر تفاوت هایی وجود داشته باشد، طبیعی است که این تفاوت ها و مشکلات مطرح می شود، نگرش های احترام آمیز هنگام صحبت در مورد موضوع، لحن استفاده شده، گوش دادن به قصد حل و فصل و به قصد دفاع گوش نده، بدون قضاوت به عقاید دیگری احترام بگذار، و البته حدس بازی نکن: حتماً برای چنین می کند، حتماً برای آن می گوید، «چه می شود اگر»... و بنابراین بیشتر و بیشتر درگیر می شود، آه! و البته نه اینکه چیزهای گذشته را از بین ببریم.

هر لحظه مشکلاتی که اگر یک رابطه پخته و اصولی باشد باید کم باشد، همیشه باید در موردش صحبت کرد، همیشه و متوجه نشدنش، برگرد و برو، تو را مقصر کند و یک هفته حرف نزنی؟ و نه سبز تا …فروش!!!! کنار گذاشتن کلمه و حضور آن یکی از بدترین تنبیه ها و آزار روانی است که به نظر می رسد. من تو را نادیده می‌گیرم و از هرگونه دسترسی به من برای حل و فصل، علاوه بر «دوستت ندارم»، «من به چیزی که باید به من بگویی علاقه‌ای ندارم» محروم می‌کنم.

این یک رابطه سمی است. این شیوه بحث عادی نیست (بحث نباید عادی باشد، باید نظر باشد). بسیاری از زوج ها به دیدن این شیوه های تعامل بین والدین و این شیوه های صحبت با یکدیگر و رفتار با فرزندان خود در خانه عادت کردند و بدیهی است که این رفتارها از اولین زوجی که داشته اند آموخته، عادی شده و شروع شده است. . و با موارد زیر. علاوه بر بردن این آموخته های دوران کودکی به زوجین، در حال حاضر در درون زوج این رفتارهای انقیاد دیگری و بی احترامی و البته محبت را تطبیق، پالایش و تثبیت کرده ایم. چیزی ویرانگر بزرگ شدن در خانواده ای از هم پاشیده با آزار و اذیت، رنج یا دیده شدن نسبت به یکی از والدین است. و مانند این که با شریکی باشید که با شما بدرفتاری کرده است. و این است که ظرافت های زیادی در این وجود دارد….. اینکه یکی از اعضا آسیب شناسی روانی دارد و دیگری نمی داند چگونه آن را به طور عادی اداره کند و سرریز می شود، یا اینکه فرد مبتلا به آزار نیز آن موقعیت های آزار را در آن بازتولید می کند. شریک جدید نسبت به دیگری، البته بدون این که یکسان باشد، مگر اینکه با نسبی کردن، تسلیم شدن، توجیه کردن... از طرف کسی که رنج می برد و البته نمی فهمد، «قصد دوری» باشد. این رفتارها و تحمل می کند.

ما بازتولید کننده تجربیات خوب و بد هستیم. بدترین چیز این است که خودتان یاد نگیرید که رفتار خود را در یک رابطه معمولی بهبود بخشید، جایی که آنچه باید حداقل و اصلی باشد عشق، احترام و تحسین است.

در آغوش گرفتن بی دلیل، بوسیدن بی دلیل، یک بوسه، کمی خرج کردن الاغ در راهرو، یک نگاه و چشمک، یک شوخی، یک "خوش تیپ" خودجوش، یک لمس دست، رسیدن به خانه بسیار لذت بخش است. و می خواهید او را ببینید، در طول روز یک پیام احمقانه برای او پیام دهید، بدون پیش بینی او را اغوا کنید، در مورد خود صحبت کنید، در مورد مشکلات با همدستی و نه سرزنش صحبت کنید، لحظاتی را بدون جستجوی آنها به اشتراک بگذارید، آنها را برای با هم بودن خلق کنید، بخواهید با هم باشید. وقتی باهاش ​​هستی خیلی حس خوبی داشته باشی اوه!!!!!! و رفتن به سکس... زیباترین چیز، سکس با عشق، با احترام و با خنده. رابطه جنسی نباید به شما کمک کند و هیچ مشکلی را حل نمی کند. هیچ چیز در رختخواب حل نمی شود، فقط آرایش، استتار، پارک شده است و تا دفعه بعد یکی دیگر از این قبیل داریم و همچنین بیایید این مشکل را که تازه در کیف انباشته ها و حل نشده های قبلی گذاشته ایم، بیرون بیاوریم. خوب، ما به پرتاب کیکی ادامه می دهیم و ببینیم چه اتفاقی می افتد…..(کشنده).

آیا من در یک رابطه سمی هستم؟ خوب، با توجه به مطالبی که خوانده اید، خود را چگونه می بینید؟ از یک طرف شما در یک رابطه عادی هستید آیا این رابطه برای بودن است؟ (من یک کار جدید و همچنین یک خانه دارم، چقدر هیجان انگیز است! آیا از روی علاقه در یک رابطه هستید؟ با شریک زندگی خود چگونه رفتار می کنید؟ چقدر به آنها "نیاز" دارید و آیا دلتان برای آنها تنگ شده است؟ چقدر می خواهید با اون آدم بودن؟چی باهاش ​​به اشتراک میذاری،لحظه هایی که تصمیم میگیره برات مونده؟کی همیشه تسلیم میشه؟کی هیچوقت عذرخواهی نمیکنه...

گاهی اوقات ترس زیادی وجود دارد که به خود اعتراف کنیم که این فرد زندگی من نیست، زیرا واضح است که آن چیزی نیست که من می خواهم و احساس بدی دارم، اما گاهی اوقات ما با وسواس اصرار می کنیم که بله، این یک خط بد است. و ممکن نیست که این تغییر نکند و لجبازی کنیم و رنج بکشیم و هیچ چیز تغییر نکند و چه بسا رفتارها و سرنخ های تسلیمانه و افراطی بیشتری برای دیگری ایجاد می کنیم تا به هدف خود برسیم که زوجی خوشبخت باشیم و وقتی بعد از مدتی خوشحال نیستید و یا رفتارهایی دارید که منجر به آن می شود، هیچ چیز دیگری وجود ندارد. گاهی حتی تحت فشار هم تغییر نمی‌کنی و وقتی از ترس از دست دادن چیزی تغییر می‌کنی، حداکثر چند ماه طول می‌کشد، چون نوع بودن و نیازت تغییر نمی‌کند... کم کم دیده می شود که او چگونه به شیوه های قبلی خود باز می گردد و دوباره ما شروع به نسبی سازی می کنیم... اوف.

در یک زوج سمی، یکی به طور کامل به سمت توپ خود می رود، و زمانی که چیزی را می خواهد یا زمانی که گزینه بهتری ندارد، ظاهر می شود، او آنچه را که می خواهد انجام می دهد بدون اینکه اهمیتی بدهد که دیگری ممکن است چه فکری کند یا چه نیازی داشته باشد... همیشه وجود دارد. یک دلیل، بهانه ای برای دور شدن از آن یا اینکه گاهی اوقات کاری با آن نداشته باشید، به شما بدگویی کنم، چگونه آزاردهنده می شوید…. فوران خشم و فوران خشم او گاهی شما را می ترساند و گاهی باعث می شود با یکدیگر روبه رو شوید و آن وقت است که فرد سمی بار دیگر این فرصت را پیدا می کند که «خود را با چیزی که به شما احساس گناه می کند به جای شما قرار دهد...». شما هیچ راهی ندارید و آنجا می مانید زیرا او مالک شماست و شما آن را روشن می کنید تا اجتناب کنید.

راه‌های زیادی برای سمی بودن، گاهی تمیز و برخی دیگر با ظرافت‌ها وجود دارد، بسته به هوش شما و آموخته‌های شما از این موجود شیطانی که احساسات شما را می‌مکد و به طور انتخابی مهربان، موقت، برای "برای چیزی" است و به دستکاری خود ادامه می‌دهد. شما حتی اگر احساس می کنید پادشاه مامبو هستید، در حالی که، بله، اینطور نیست؟

دیدن این، خواندن آن، شناختن شما در این کار سخت است، اما این واقعیت که من آن را می نویسم و ​​شما با آن برخورد کرده اید، آن را کمتر از واقعیت نمی کند، زیرا می دانید که این تغییر نخواهد کرد. . البته وقتی "باور" میکنی که الان آره، الان که خدا بهت حس میده، به حداکثر خوشبختی میرسه، شاید... هیجان زده میشی یا اینکه بی اعتمادی هنوز آزار میده، با عقل؟

مانند خودمان زندگی را پیچیده می کنیم، که فقط یک بار و گاهی اوقات دشوار است.

در رابطه این سموم، نگه داشتن گزینشی لحظه های خوب در همه رکوردها، تحقیر یا به حداقل رساندن بدی ها، که هست و تعدادشان بیشتر است. چه مغز دشمنی داریم گاهی! اما او احمق نیست و گاهی با شهود و ناراحتی، با بدیهیات، مچ ما را می زند... اما گاهی اوقات بیرون رفتن، "تنهایی"، تغییر، نقشه ذهنی من و من خیلی ترسناک است. یک رابطه داشته باشید (حتی اگر مزخرف باشد)، سخت است، اما "این عالی است"، به خصوص زمانی که احساس می کنید از شما حمایت می شود و شاید "جهان های دیگری" را کشف کرده اید که در آن می توان آنچه را که می خواهید انجام داد و همچنین در 1000 ضرب کرد. پیدا کردن شخص دیگری که شما را هیجان زده می کند، دیدن اینکه کجا هستید و خارج شدن از آنجا را آسان تر می کند.

با بازگشت به شریک سمی خود، چقدر به او و به او اعتماد دارید؟ صداقت شما به این معنا نیست که او آن را دارد، در واقع عدم احترام چندگانه است و همیشه در مقابل شما نیست، وقتی در مورد شما با دیگران صحبت می کند (پشت سر شما) و نقش قربانی را بازی می کند که شما را تحمل کرده یا شما را تحقیر می کند. توجیح نبودن یا بیرون نرفتن با تو چون تو فلانی هستی... و خب دنبال برنامه های دیگه اش میگرده که تو اولویتش نیستی چون بهت اهمیت نمیده یا برنامه های لازمه که نمی توانید در آن باشید؟ .

وقتی شخصی اعتماد به نفس پایینی دارد، چون فردی سمی است، به دنبال این است که خود را با هر کس و با هر کسی که باشد، دوباره تایید کند... او شما را کنترل می کند، حسادت می کند، از شما رفتار می خواهد، حتی اگر رفتار او با رفتارهایی که از شما می خواهد متفاوت باشد. او گناه خود را نمی پذیرد، او تا جایی که می تواند به سمت عوامل خارج از خود و حتی به سمت شما پیش می رود. اول اولویت‌هایشان است یا فقط اولویت‌هایشان، بدانند که تسلیم می‌شوی و حتی تشویق می‌کنی…. و من با رفتارهای خیلی بیشتر ادامه میدم...

چقدر بی انصافی این ترکیب آدم های خوب با آدم های خودخواه. همه چیز برای آنها، از آنها و از بیرون برای آنها ... و شما هر روز آنجا هستید تا نفس آنها را تقویت کنید و خوشحال کنید ... زیرا عشق بیمارگونه و بد وارد زندگی شما می شود، بد می آید زیرا اکثر مبتلایان محافظ هستند. مردم از جمله آن فقط افراد همدل و خوب می توانند تحمل کنند که در یک رابطه مسموم با دستکاری مداوم قرار داشته باشند و از قبل از آن آگاه باشند. قانون، کتاب مقدس این است: تماس صفر یا شیطان به محض اینکه شما قطره ای قدرت به او بدهید، شروع به درگیر شدن می کند.

من در حال حاضر وقتی می نویسم چهره ها و گفتگوهای زیادی در سر دارم و کسانی که مرا می خوانند از کسانی که این گفتگو را داشته اند - مشکل با من - دیده می شوند و به یاد می آیند.

آفرین برای کسانی که من می شناسم، خیلی ها، که از آنجا بیرون آمدند، آنها و آنها…..! Ole "زیور آلات" خود را ... (لبخند). زندگی در خارج از آنجا بسیار آسان تر و با ارزش تر است، اینطور نیست؟ و اگر بعلاوه جرقه ای پیدا کردی حتی بهت نمیگم…..!!!!!!!

درباره نویسنده

آنا ام فرشته استبان

کلینیک روانشناسی

آنا ام.